به گزارش شهروندالبرز ، از پشت نردههای آهنی که درختان را از خیابان جدا کرده، پیداست که «باغ سیب» را دوباره تراشیدهاند. کنار هر تنه قطعشده، شاخههای بریده روی هم تلنبار شده و این تصویر پشت حصار «بلوار ارم» تکرار میشود.
وسعت سبزی که از سالها پیش بهانه ساخت خانههایی با سقف شیروانی در «مهرشهر» شد، اکنون خلوتتر شده و نشانی از درهمتنیدگی گذشتهاش ندارد. وقت و بیوقت خبر میرسد که گوشهای از باغ سیب نیست و نابود شده؛ اکنون که در زمستان شاخههای درختان سیب و گیلاس و گلابی لخت شده، هزاران درخت میوه را قطع کردهاند و میگویند قرار است نهال تازه بکاریم اما از گوشه و کنار این زمزمه شنیده میشود که «میخواهند زمین خالی را برای کاشت صیفیجات اجاره دهند.»
روزی نیست که مردم دور و نزدیک و فعالان محیطزیست استان البرز به این باغ که دیوارکشی دور آن ادامه دارد، سر نزنند و با هزار خواهش و تمنا از زنجیری که نگهبان جلوی ورودیاش بسته، رد نشوند. آنها گاهی به اعتراض با پلاکاردهایی در دست میآیند و اینبار که درختان سه قطعه زمین بزرگ را از بیخ قطع کردهاند، رفتوآمدها بیشتر شده است.
میگویند «این باغ هویت ماست» که اگر چشم ببندیم از دست میرود. مهرشهر را با همین باغ بزرگ میشناسند که بعد از انقلاب به همراه کاخ شمس پهلوی (مروارید) به نام بنیاد مستضعفان مصادره شده و حالا نیمقرن را هم رد کرده است. باغی که در خاطره اهالی مهرشهر ریشه کرده، هر سال پیش روی مردم کوچک و کوچکتر شده، نفس همه به بودنش بند است و نبودنش «یعنی مرگ».
آن سوی اتاقک نگهبانی، تنه درختانی نقش بر زمین شده که مردم معترض میگویند خشکاندن آنها با قصد و غرض بوده است. در همین چند سال اخیر از این باغ ٣٤٠ هکتاری که خیلی وقت پیش ٨٠ هکتارش به دست دانشگاه علامه طباطبایی زمین صیفیجات شد، ٣٥ هکتار دیگر خشک شد و حالا در گوشهای از باغ نهالهایی را آماده کردهاند که به جای درختان قطعشده بکارند اما مردم هنوز دلشان از بیتوجهی به باغ چرک است.
عکسهای درختان قطعشده باغ سیب هنوز دست به دست میشد که اعضای شورای شهر کرج گفتند «تخریب باغ سیب کذب است» و اهالی شهر که از طرف شهرداری به بازدید از باغ دعوت شدند، هر روز درختان قطعشده را به چشم میبینند: چیزی شبیه درختان قطعشده مهر ماه گذشته، سوزاندن آنها در چهارشنبه سوری پارسال و قطع دو هزار درخت بیزبان دیگر که دو سال پیش «سهواً» اتفاق افتاد.
از اهالی دعوت کردهاند که برای اطمینان از کاشت دوباره درختان باغ بیایند؛ اما نگهبان، جادهای را که با چنارهایی در دو سو از وسط درختان میوه ردشده، بسته است و میگوید: «فعلا کسی اجازه آمدن ندارد.»
صیفیجات به جای سیب
نیمی از بلوار ارم که حالا مسیر عبور خودروهاست، قبلا جزیی از باغ سیب بود، مثل پیاده روی دور و دراز بلوار دانش در ضلع دیگر باغ که پاییز امسال درختهایش برچیده شد. «ببین چقدر این باغ را به عقب هل دادهاند. کچل شده. کجا دیگر شبیه قدیم است؟» مهدی ساکن همینجاست و از پشت حصار به زمین خالی نگاه میکند.
نگهبان راه را سد کرده و ایستاده به پرسوجو: «اصلا اینجا چه کار دارید؟ یک زمانی میشد باغ را دید؛ شهرداری هم بعد از این خبرها گفته که با هماهنگی میشود اما الان نه.»
زنجیر برای خودروهای سنگین باز میشود، برای کسانی که اسم یک مهندس را میآورند و آشنایی میدهند، برای پیمانکار دیوار هم.
هر رهگذری سرک میکشد و میپرسد: «پس اینها را کی قطع کرده؟ چرا قطع کرده؟» و نگهبان که دیگر نرمشده میگوید: «خود مالک قطع کرده؛ بنیاد مستضعفان. درختها خشک شدند، گفتند دیگر بار نمیدهند و شهرداری مجوز قطع داد. قرار است زمین را اجاره بدهند و به جاش صیفیجات بکارند. آن طرف هم دارند نهال تازه پرورش میدهند. تکلیف گردوها هنوز معلوم نیست، شورای شهر جلسه گذاشته اما هنوز مجوز قطع ندادهاند.»
باغ را خوب میشناسد که به جز سیبهای قرمز، زرد، سبز و ارنگه و گلاب، گردو و بادام دارد و گلابی و گیلاس و بادام و چه و چه و چه. اینها درختان سر پای باغند اما «بهها همه خشک شدند. آفت طوری بهشان پیچید که سم هم دیگر جواب نداد. فقط باید درخت و شاخههای آفتزده را میکندند و میانداختند دور اما این کار را هم نکردند و آفت به همهشان زد.»
باغ سیب خلوت شده اما تعداد درختان زندهاش در وسعت ٢٦٠ هکتاری باقیمانده، از شمارش خارج است. هر تابستان که فصل برداشت محصول میرسد، مزایده میگذارند و هر که برنده شد محصول یا زمین مال او است.
به زمین خالی چشم دوخته، وقتی میگوید: «اینجا را که خالی کردهاند امسال درخت نمیکارند، شاید سال دیگر.» زمین بزرگی در گوشهای از باغ خراشیده و مسئولان برای باغ نقشه «بازکاشت» ریختهاند و «شرکت کشت و صنعت شهید مطهری»، اینطور که نگهبان میگوید، کار را به دست گرفته است.
مهدی جوانی دهه هفتادی است که گذشته این باغ را خوب به خاطر دارد که اصلا شبیه حالا نبود و شاخهها در بهار و زمستان توی هم قفل میشد: «اگر قرار است صیفیجات بکارند و ولش کنند به امان خدا، بعد از این هم قرار نیست درخت بکارند.
ما هم تا چند سال دیگر یادمان میرود که اصلا اینجا باغی بوده.» در خیال نگهبان باغ سیب تصویر کودکی او زنده میشود که برای برداشت محصول بخشی از باغ را اجاره میکردند و «بار میوه به سختی رد میشد. درختها به هم چسبیده بود و باغ از پرپشتی مثل تونل بود.» اما حالا چی؟
«عملآوردن دوباره این باغ با خداست. کار را باید به دست کاردان سپرد. درختی که ول شده، معلوم است که خشک میشود. بعد قطع میکنند و هر هکتار زمین را ١٤میلیون تومان اجاره میدهند و جایش صیفیجات میکارند.»
در همین چند سال اخیر، جدا از قطعکردنهای پیاپی، ٣٥ هکتار از باغ میوه خشکیده و شهرداری دلنگرانی مردم را که دید، بنا گذاشت به اجرای عملیات «بازکاشت» و حالا پس از اعتراض مردم، آنها گفتهاند که قصدشان احیای باغ است، نه تخریب؛ اما خیلیها هنوز باور نکردهاند.
چند کارگر این باغ را میگرداند؟ «اینجا اول کارگر و پرسنل رسمی زیاد داشت. الان فقط ١١ تا باغبان دارد اما وقتی میخواهند بار بچینند و حمل کنند، یا ٣٠٠ تا کارگر از کردستان میآورند یا از افغانستان.»
پیرمرد گلهکردن را تمام کرده و بالاخره از گروهی از مردم حرف میزند که دو ساعت پیش با تابلویی در دست به اعتراض آمده بودند: «دیگر همه شهر میدانند و حتی بیبیسی هم خبر داده که باغ سیب را قطع کردهاند.» نگهبان راه را باز کرده و جادهای را نشان میدهد که باید تا آخر رفت و به گروهی رسید که در اعتراض به قطع درختان آمدهاند. مادهسگی با پنج توله سیاه و قهوهای شاخههای تکهتکه شده را بو میکشد.
حصارکشیدهاند تا بگویند مال مردم نیست
«خودشان خشک میکنند تا جایش برج بسازند. خودم نقشهاش را در شهرداری دیدم.» مردی با موهای سفیدِ یک دست، نفس نفس زنان زیر سایه درختانِ لخت جلو میرود. خسرو، مهندس راهوساختمان است و بناست به گروه بپیوندد. «ما فقط حرفمان این است که درختان را چرا زدید. اینکه حرف سیاسی نیست. آخر مگر میشود به جای درخت کلم بکاری؟
درخت سیب سالی دو دفعه باید سمپاشی بشود و به وقتش آب بخورد اما این کار را نکردند تا خشک خشک شد.» جلوتر از این مسیر، چشم آدم پر میشود از وسعت زمینی که لخت و بیدرخت شده؛ دهها و بلکه صدها درخت تکه تکه که «خشک شده بودند». ته این جاده به زمینی ٨٠ هکتاری میرسد که قبلا بخشی از باغ سیب بود و حالا زمین صیفیجاتی که متعلق به دانشگاه علامه طباطبایی است.
مرد تجمع دوسال پیش را تعریف میکند که بعد از بریدن دوهزار درخت باغ سیب، چند نفری که معترض بودند، بازداشت شدند. «قبلا که دیواری نبود، دسترسی به باغ هم راحتتر بود. ما خیال میکردیم اینجا مال مردم است اما دورش را بستهاند تا بگویند که نیست. چه سیزدهبهدرها که گذرمان به این باغ افتاد، چه سیبهای آبداری که از این باغ به ما رسید اما حالا هیچ.
سرنوشت این باغ به زندگی مردم گره خورده. باغ زنده شود، همه سرزنده میشوند، اگر خشک شود، همه دلمرده.» شاخههای لخت را در هوا نشان میدهد و میگوید: «ببین، تمام اینها دارد خشک میشود. بعد از این مگر صیفیجات میگذارد که به باغ آب برسد؟» روباهی هراسان میگریزد اما تا دورها درختی نیست که بینشان قایم شود.
باغ ملی سیب
١٠سال پیش بود که فعالان میراث فرهنگی بحث ثبتنام این باغ در فهرست میراث طبیعی را پیش کشیدند اما نشد که نشد؛ گفتند ملی نمیشود چون باغ سیب در مالکیت بنیاد مستضعفان است. چند روز پیش هم مهناز طاهری، معاون میراث فرهنگی استان البرز آب پاکی را روی دست همه مردمی ریخت که دلشان را به باغ سیب خوش کردهاند.
او گفت باغ ثبت ملی نمیشود اما «اگر مثل باغ فاتح کرج به ثبت ملی میرسید، بسیاری از درختان آن حفظ میشد و تبر به ریشهشان زده نمیشد.» بعضی اعضای شورای شهر هم در روزهای گذشته به این ماجرا گلایه کردهاند و حالا به گفته طاهری، میراث فرهنگی تنها بهعنوان یک عضو در جلسات ساماندهی این باغ که دو فاز آن اجرا شده و تا دوسال آینده به پایان میرسد، شرکت میکند و جز این، نقشی در تعیین وضع آینده باغ سیب ندارد.
اما فرهاد نظری، مدیر کل ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی در گفتوگو با «شهروند» این موج ناامیدی را بیدلیل میداند و خبر میدهد که باغ سیب ثبت ملی خواهد شد: «این باغ دو تکه دارد. یک بخش آن کنار اتوبان است و بخشی دیگر به کاخ شمس (مروارید) چسبیده. بخش دوم را چون در حریم کاخ است، جزو لاینفک آن میدانیم که ثبت ملی است اما باغ اصلی متاسفانه در سالهای گذشته ثبت ملی نشده بود و گفته بودند دلیلش این است که مالک رضایت ندارد؛ درحالیکه رضایت مالک برای اموالی که عمومی به شمار میرود، اصلا مهم نیست.»
به گفته او، درحال حاضر از اداره کل میراث فرهنگی استان البرز درخواست شده تا پرونده ثبت را بفرستند تا در مرحله بعد پرونده به کمیته برود و پس از ثبت به استانداری ابلاغ شود.
اینطور که نظری میگوید، باغ سیب «قطعا» در فهرست آثار ملی ثبت خواهد شد: «این موج ناامیدی از ثبت نشدن این باغ بیسبب است چون ما آثار زیادی در مالکیت بنیاد مستضعفان داریم که ثبت شدهاند، مثل خود کاخ مروارید در کنار همین باغ یا هتل رامسر. بعد از ثبت، این باغ طبق قانون باید برای نسل آینده حفظ شود و هدف از ثبت ملی همین است.»
مسئولان: «به جایش نهال تازه میکاریم»
مسئولانی که برای پاسخ به معترضان به باغ سیب آمده بودند، برای گروه ٥-٦ نفره معترض جلسهای گذاشته و چالهها و نهالها را به آنها نشان دادهاند تا قانعشان کنند.
«قطعه بزرگی را به ما نشان دادند و گفتند اینجا که چال شده قرار است نهال بکاریم. چند قطعه زمین را گلابی، گیلاس و سیب کاشتهاند. ما هم فیلم گرفتیم تا به مردم نشان دهیم. میگویند این قسمتی که قطع شده فاز جدید برنامه بازسازی است و قرار است آنجا هم نهال نو بکارند.» دلدار، یکی از فعالان محیط زیست است. توضیحات معاون جهاد کشاورزی استان قانعش کرده و میگوید: «فهمیدیم حضورمان موثر است.»
جلسه یک ساعتی است که به پایان رسیده و مسئولان رفتهاند، اما بعضی هنوز قانع نشدهاند، مثل حسام که میپرسد «پس ماجرای صیفیجات چه شد؟» و دلدار جواب میدهد که «آنها گفتند یکسال صیفیجات میکارند که زمین جان بگیرد و بعد نهال میکارند.»
حسام راضی نمیشود: «ما سر همین قضیه درختان بریده شده شاکی بودیم. اینها داشتند مقدمات صیفیجاتشان را میچیدند و خبرش که پیچید، گفتند دیگر این کار را نمیکنیم. ما که بچه نیستیم. فقط همین کنار، دو هکتار باغ را نابود کردند. من با چشمم دارم میبینم. حالا هی بگویند به جایش درخت میکاریم. این درخت بریده را میبینید؟ امسال میتوانست بار بدهد.»
دلدار هم میگوید: «همیشه باید حواسمان باشد. چند تا نماینده هم داریم که مدام میآیند و سر میزنند. اجازه دادند هر وقت خواستیم به باغ بهطور غیررسمی سر بزنیم. گفتند معرفینامه رسمی هم میتوانید بگیرید.»
میگوید خودش برای نسل آینده به اعتراض آمده، چون دهه هشتادیها خاطرهای از سبزی این باغ ندارند، همیشه در به رویشان بسته بوده و فقط قطع شدن درختان را دیدهاند. «اگر همین اعتراض هر روزه هم نبود، تیشه به ریشه باقی باغ میزدند. دور تا دور این باغ چنار بود، مثل یک دیوار. اما چنارها را برداشتند و حصار کشیدند، انگار که این پول بالاخره باید توی جیب کسی میرفت.»
مهدی که از قطع درختان راسته بلوار شهرداری باخبر نبود، حالا گر گرفته است: «ای وای، این درختها که نمرده بودند. چه بلایی دارند سرمان میآورند؟»
مرد از مهرشهر حرف میزند که به خاطر این باغ میشود در آن نفس کشید: «اگر این باغ از بین برود زندگی یعنی چه؟ یعنی مرگ. مرگ یک درخت یعنی مرگ ١٠ انسان.» همه میگویند نگرانند و مردم جانشان به باغ سیب بسته است، مثل زکریا که میگوید این باغ اصلا شبیه ١٠سال پیشش نیست و هر سال درختهایش کمتر از قبل شده است.
انوشه سورن، از فعالان محیط زیست گلشهر است که باغ سیب را لایق حفاظت بیشتر میداند: «تصور کنید که این باغ بیش از سه برابر مجموعه کاخهای سعدآباد، پنج برابر خرگوشدره، چهارده برابر پارک آب و آتش و یکسوم پارک چیتگر است. باغ سیب مهرشهر کرج، از لحاظ اندازه با پارک مرکزی نیویورک آمریکا برابر است. آنجا در سال بیش از بیستمیلیون نفر بازدیدکننده دارد، درحالیکه برای دیدن باغ سیب مهرشهر یا باید پنهانی رفت یا باید کشاورز و پیمانکار قطع درختان بود.»
باغبانی که به جمع پیوسته، پایین جاده را نشان میدهد که آنجا مشغول کاشتند، اما میگوید: «خیلی از درختها پیر شدهاند. کارگرها هم موقتی شدهاند، کارگر موقتی که برای باغ دل نمیسوزاند.»
٢٢٧هزار و ٨٠٠ نهال تازه
چه بلایی سر باغ سیب میآورند؟ فاطمه آجرلو، عضو هیأترئیسه شورای اسلامی کلانشهر کرج به «شهروند» میگوید، قضیه اینطور که به نظر میرسد، تخریب نیست. «نه! قرار نیست به جای درختان قطع شده صیفیجات بکارند. حالا که فصل صیفیجات نیست. بعد هم صیفیجات را میکارند و سریع برداشت میکنند.»
او که ناظر سازمان پارکها و فضای سبز کرج است و عضو کمیسیون موضوع ماده هفت شهرداری، میگوید: «سن درختها زیاد بود و بیشترشان ٢٥سال را رد کرده بودند.
درخت میوه تا اندازه مشخصی عمر میکند و بالاخره سن اقتصادیاش تمام میشود و بعد هم آفت میزند. آفتی که به درختهای پیر افتاده بود، حتی به درختهای دیگر هم سرایت کرده بود. از یک طرف، چهار، پنجمیلیارد تومان خرج سیستم آبیاری قطرهای باغ سیب شده بود و این هزینه برای درختان خشک بهصرفه نبود.
برای همین حالا در قطعات مختلف درخت کاشته میشود تا باغ به سرعت احیا شود. این فاز اوایل فروردین تمام میشود.»
عددی که آجرلو برای نهالهای تازه میدهد این است: «٢٢٧ هزار و ٨٠٠». قرار است این درختان میوه جای درختان «پیر و فرسوده» را بگیرند.
با اینحال، شهروندان و فعالان محیط زیستی که به این ماجرا بیاعتمادند، کم نیستند؛ مثل انوشه سورن که میگوید: «آنها هنوز میخواهند مجتمع تفریحی - تجاریشان را بسازند وگرنه چرا باید درختانی که عمرشان با هم فرق دارد، همه با هم قطع شوند؟
این درختان مال ٣٠سال پیش است، اما هنوز میوههای خوبی دارند که همین حالا هم در بازار هست. اینها به فکر نهالهای کوچکند و نمیدانند با درختان بزرگ گردو چه کنند. این کاری که میکنند اسمش احیا نیست. معنی احیا قطع همه درختان نیست. به اسم احیا دارند باغ سیب را قلع و قمع میکنند.»
همین دو روز پیش حاجی رضا شاکرمی، دادستان عمومی و انقلاب مرکز البرز گفت که تغییر کاربری این باغ خط قرمز دادستانی است.
او گفت شایعات مربوط به تغییر کاربری یا تخریب این باغ صحت ندارد و «کندن درختان با هماهنگی دستگاه قضائی و با هدف جایگزینی درختان جدید با درختان فرسوده و در آستانه نابودی» درحال انجام است: «از اواسط سال قبل دستگاهها موظف شدهاند تا پایان سال ٩٦ مقدمات احیای این باغ و جایگزین کردن نهالهای جدید را فراهم کنند و آن را به سرانجام برسانند.»
دادستان عمومی هم در گفتههای خود تأکید کرد که باغ سیب کرج سالها قربانی اختلافات چندین دستگاه بود که در آن ذینفع بودهاند.
عضو هیأترئیسه شورای اسلامی کلانشهر کرج، مثل دیگر اعضای شورای شهر که چندسالی است متوجه تعلق خاطر اهالی کرج به این باغ شدهاند، میگوید: «ما از حساسیت مردم ممنونیم، چون باعث شده ما هم موضوع را سفت و سخت بگیریم. البته کتمان نمیکنیم که درنهایت بیاعتمادیهایی وجود دارد و مردم تا اتفاقی میافتد، میترسند که باغ از دست برود. با شلگرفتنهای پیشین، این بیاعتمادی دور از ذهن نبود.
همین حساسیت مردم کمک کرده حفاظت از باغ بیشتر شود. مثلا توافق شده بود که ٣٠درصد باغ پارک عمومی شهرداری بشود و ٧٠ درصدش دست بنیاد مستضعفان باشد و هر تصمیمی که خواست بگیرد.
مردم اعتراض کردند و این اختیار را ندادند، وگرنه معلوم نبود چه بلایی سر باغ سیب میآمد. همین که بنیاد مستضعفان تبعات اجتماعی چنین تصمیماتی را دید و همکاری کرد، نتیجه مثبتی است. حالا با توجه به این مالکیت داریم تحت نظارت شهرداری باغ را احیا میکنیم.»
محمد میرلوحی، فعال محیط زیست کرج و فوق لیسانس اصلاح نباتات از سرنوشت باغ سیب که از دست یک مستبد آزاد شده و حالا به این روز افتاده چنین میگوید: «یکبار پیشنهاد میدهند که اینجا پارک و فضای سبز شود و یکبار ساخت مجتمع تجاری - مسکونی را مطرح میکنند.
٨٠ هکتار از باغ را دادند به دانشگاه علامه طباطبایی که اصلا بخش محیط زیست یا کشاورزی ندارد. این دانشگاه هم اجارهاش داده و در آن صیفیجات میکارند. پیادهرو تندرستی به عرض ١٧ متر یکی، دو سال گذشته کلک بخشی از باغ را در بلوار دانش کند. این پیادهرو جز آلودگی و ترافیک و قلع و قمع باغ سیب چیزی نداشت.
شب چهارشنبهسوری پارسال کارگران درختان را بریدند و چوبها را آتش زدند تا کسی باخبر نشود. درخت گردویی را در جریان ساخت همین بلوار تندرستی قطع کردند که قدیمیترین درخت این باغ بود، زنده بود و هیچ کم نداشت، نماد قدمت باغ بود.
رعنا، مثل شاخ شمشاد اما قطعش کردند. شبیه این درخت زیاد است که قطع شده یا میشود.» او شبیه خیلیهای دیگر که هنوز معترضند معتقد است «به مرگ گرفتهاند که به تب راضی باشیم.»