فرهنگنگار: هفته پیش، در واپسین روزهای سرشماری نفوس و مسکن، سرشماران در استان کردستان به مردی برخوردند که با ۱۳۵ سال سن، بی تردید میتوان او را سالخورده ترین ایرانی شناسنامه دار حال حاضر به حساب آورد.
به گزارش سایت خبری فرهنگ نگار،هفته پیش، در واپسین روزهای سرشماری نفوس و مسکن، سرشماران در استان کردستان به مردی برخوردند که با 135 سال سن، بی تردید می توان او را سالخورده ترین ایرانی شناسنامه دار حال حاضر به حساب آورد.
احمد صوفی، متولد روستای «قشلاق» از توابع دهستان «مرخز» در بخش مرکزی استان کردستان است که در حوالی میدان آهنگران شهرستان سقز سکونت دارد. او در دوران قجر، روزهای پر التهاب انقلاب مشروطه، جنگ قاضی محمد و بسیاری از رویدادهای تاریخی این سرزمین زیسته است. خودش عقیده دارد که راز عمر طولانی اش ریشه در خیرخواهی همنوعان و امید به زندگی داشته است.
او که بنا بر شناسنامهاش متولد نهم اسفندماه سال 1260 است، در جمع خانوادهای 130 نفره که هیچ کدامشان نیز از خون او نیستند، زندگی میکند. او در میان خانواده امینی بسیار محبوب است و هماکنون در منزل فرزند خواندهاش زندگی میکند.
محمد امینی پسر خوانده 70 ساله حاج احمد صوفی با لهجه بسیار غلیظ کردی به سلامت جسمی حاج احمد اشاره میکند و میگوید: من و 5 خواهر و برادرم، کوچک بودیم که پدرمان از دنیا رفت و تأمین مخارج زندگی بر عهده مادرمان قرار گرفت تا اینکه حاج احمد که آن موقع حوالی 80 سال داشت، به خواستگاری مادرمان آمد و از آنجا که در میان ساکنان روستای «بله جر» نام نیکی داشت و مورد اعتماد همه بود، با این ازدواج مخالفتی نشد. بعد از این ازدواج بچهها پدری مهربان پیدا کرده بودند که با وجودش، مشکلات زندگی کمرنگ و کمرنگتر میشد.
محمد روایت میکند: بزرگترین برادرم عبدالله امینی است که 80 سال دارد و کوچکترین برادرم حسن امینی بود که در سن 55 سالگی از دنیا رفت. من دومین فرزند خانوادهام که 65 سال از حاج احمد کوچکترم. از روزی که حاجی بهعنوان پدر وارد خانهمان شد، تا به امروز به یاد ندارم مریض شده باشد. این سال های اخیر آن هم به خاطر کهولت سن، از قدرت شنواییاش کم شده و در این یکی دو سال اخیر در یادآوری برخی خاطرات گذشته دچار مشکل شده است؛ با این حال هنوز هم خاطراتش از دوران جوانی و میانسالی را با جزئیات تعریف میکند.
او که تغذیه حاج احمد را سالم و ساده میداند، ادامه میدهد: با وجود اینکه نزدیک به یک و نیم قرن از زندگیاش میگذرد، خوب غذا میخورد و با هر وعده غذاییاش یک نان کامل میل میکند. بیشتر عمر شبها شام سبک (و بیشتر نان و ماست) خورده و به قدری سالم است که تا ماه رمضان دو سال گذشته تمام روزههایش را گرفته بود. همچنین بسیار کم اتفاق افتاده که به پزشک مراجعه کند. تنها یک مرتبه آن هم برای رفع مشکل آب مروارید، تحت عمل جراحی جزئی قرار گرفته است. در حالی که من بهعنوان فرزند خوانده او بیشتر از یک سال است که در طول هفته چندین مرتبه دیالیز میشوم و به اندازهای که او حوصله بازی با کودکان و نوهها را دارد نمیتوانم برایشان وقت بگذارم؛ به همین دلیل هر کسی که برای نخستینبار با او برخورد میکند باورش نمیشود که او 135 سال دارد.
راز نوع دوستی
محمد امینی که شوخ طبعیاش گل کرده بود با مزاح «سالهای طولانی زندگی مجردی» و غصه نخوردن برای فرزندان را از دلایل اصلی طول عمر حاج احمد میداند: از شوخی که بگذریم تقدیر خداوند در این بوده است که حاج احمد تا سن 80 سالگی مجرد باشد و امروز با گذشت 135 سال از سنش، فرزندی از خود ندارد، اما بدون شک این جزئی از تقدیر خانواده ما بوده است که از برکت وجودش بهرهمند باشیم. نخستین همسر حاجی مادرم بود که 6 فرزند از شوهر قبلیاش داشت و در سن جوانی بیوه شده بود.
حاج احمد که 40 سال از مادرم بزرگتر بود و تا به آن روز ازدواج نکرده بود او را به عقد خود درآورد و سرپرستی فرزندانش را برعهده گرفت. ذرهای تعارف نمیکنم اما به خاطر روح مثبتی که دارد تا به امروز بهترین خاطرات را در ذهن همه اعضای خانواده ثبت کرده و نوهها و نتیجهها همه عاشق او هستند. او همواره برای حل کردن مشکلات فرزندان و نوههایش به آب و آتش میزد و آن زمان که در روستاها قانون ارباب و رعیتی حاکم بود، به غائلهها پایان میداد، با اینکه خودش خانواده و فرزندی نداشت برای رفع نیاز اهالی منطقه در روزهای سرد زمستان به ماهیگیری میرفت و کمک خرج نیازمندان منطقه میشد. همچنین بهعنوان ریش سفید منطقه «بله جر» زندگیاش را وقف حل مشکلات مردم منطقه کرده است و در این منطقه محبوبیت زیادی دارد.
همراه مهربان
او ادامه میدهد: سالها قبل که مادرم در قید حیات بود در طبقه بالای خانهام واحدی ساختم تا به همراه حاج احمد در آنجا زندگی راحتی داشته باشند، اکنون 15 سال است مادرم به رحمت خدا رفته اما هنوز هم حاضر نیستم لحظهای از حاج احمد دور باشم. یکی از خصوصیات خوب حاج احمد این است که از گذشتههای دور تا به امروز هیچ وقت اهل گله و شکایت نبوده؛ مثلاً حتی اگر ساعتها از وقت غذا خوردنش بگذرد حتی یک مرتبه هم گله نمیکند. صبور است و آرام و همین صبر و آرامش موجب عمر طولانیاش بوده است.رفتارش با من و خواهر و برادرهایم و مادرم بسیار پسندیده بود، همواره در خصوص پدرم که از دنیا رفته بود تعصب خاصی داشت و بعد از درگذشت مادرم رفتن سر مزارش و قرائت فاتحه و قرآن را فراموش نمیکند به همین خاطر مانند چشمانم از او که نور زندگیام است مراقبت میکنم و به هیچ عنوان حاضر نیستم زندگیام بینور شود.
ردپای زندگی
حاج احمد صوفی که بهعنوان مسنترین فرد طایفه، منطقه و البته مرد ایران، در طول عمرش دو مرتبه به حج مشرف شده است. به پاکیزگی و مرتب بودن اهمیت زیادی میدهد، هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشود، نمازش را میخواند، صورتش را اصلاح میکند و شال کردی به کمرش میبندد. همین شال کردی را در سلامت بدن دست کم نگیرید. بگذریم.از گفتههای اطرافیان این مرد سالخورده پیداست که حاجی سنگ صبور و یار و یاور اطرافیان بوده و همواره در حل مشکلات به آنها مشاوره داده است. در اکثر اعیاد و مراسم بواسطه حضور او، افراد زیادی میهمان خانه خانواده امینی میشوند.
در میهمانیها و دورهمیها، تعداد اعضای این خانواده به بیشتر از 130 نفر میرسد در صورتی که هیچ کدام از این تعداد همخون حاج احمد صوفی نیستند؛ این در حالی است که امیر امینی نوه او با اشاره به اینکه 5 عمو و 34 عموزاده دارد، میگوید: همه ما به حاج احمد علاقه خاصی داریم و با او احساس صمیمیت میکنیم در حالی که بسیاری از افراد باورشان نمیشود هیچ کدام از ما فرزندان و نوادگان تنی او نیستیم. او مرد بیآزار و خیر خواهی است و بدون شک وقتی در این سن و سال تا این حد مهربان و دوست داشتنی است در دوران جوانی همین خصوصیات رفتاریاش بسیار پرنگتر بوده است.بابا حاجی به قدری با حوصله است که دو فرزند من «اوین» و «اسرا» بیشتر از هر کسی در کنار او آرام و قرار دارند، حتی کمتر از سه سال قبل که به دنیا آمده بودند مواقعی پیش میآمد که من و همسرم در آرامش به کارهای خارج از منزل رسیدگی میکردیم و حاجی بابا مراقبشان بود و شیر خشکشان را به آنها میداد.
امیر که 110 سال از مسنترین مرد ایران کوچکتر است، افزود: بیشتر از یک قرن با او اختلاف سنی دارم و شنیدن خاطراتش مرا به دورانی میبرد که تجربهاش نکردهام و شنیدنشان برایم هیجان انگیز است. مثلاً سالها قبل که حافظه بهتری داشت، گوش سپردن به خاطرات بابا حاجی از دوره نوجوانیاش در عهد ناصری که یک چوپان بوده و تا دوره احمد شاه به همین شغل مشغول بوده است، زمان حکومت رضا شاه و جنگهای مربوط به دوره قاضی محمد و قحطی و خشکسالیهایی که تجربه کرده است برایم جذابیت داشت و خوشحال بودم که چنین آدمی در خانوادهمان زندگی میکند. بیشک خیرخواهی حاجی است که موجب شده به این سن برسد.