خیارات
خیارات جمع خیار است و در اصطلاح حقوقی به معنی اختیار برهم زدن عقد و قرارداد است . هر یک از خیارات بعد از فوت به وارث منتقل می شود ؛ سقوط تمام یا بعضی از خیارات را در ضمن عقد شرط نمود ، ممکن است تمام انواع خیارات در معاملات شرط شود مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر ثمن که مخصوص بیع است ؛ برخی از خیاراتی که در قانون مدنی آمده است از این قرارند :
خیار مجلس
یعنی هر یک از متبایعین ، بعد از عقد مافی المجلس و مادام که متفرق نشده اند ، اختیار فسخ معامله را دارند .
خیار شرط
در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین برای بایع یا مشتری یا هردو یا شخص خارجی اختیار فسخ معامله باشد ، اگر ابتدا مدت خیار ذکر نشده باشد ، ابتدای آن از تاریخ عقد محسوب است وگرنه تابع قرارداد متعاملین است . اگر برای خیار شرط ، مدت معین نشده باشد هم شرط خیار و هم بیع باطل است .
خیار ثلاثه
به معنی خیار تاخیر ثمن است .
خیار تاخیر ثمن
هرگاه مبیع ، عین خارجی یا در حکم آن بوده و برای تادیه ثمن یا تسلیم مبیع میان متبایعین مهلتی معین نشده باشد چنانچه سه روز از تاریخ بیع گذرد و در این مدت نه بایع مبیع را تسلیم مشتری نماید و نه مشتری تمام ثمن را به بایع بدهد ، بایع در فسخ معامله مختار می شود . اگر بایع به نحوی از انحاء مطالبه ثمن نماید و به قراین معلوم گردد که مقصود ، التزام به بیع بوده است ، خیار او ساقط خواهد شد . هرگاه بایع در ظرف سه روز از تاریخ بیع ، تمام مبیع را تسلیم مشتری کند یا مشتری تمام ثمن را به بایع بدهد دیگر برای بایع اختیار فسخ نخواهد بود . اگر چه به نحوی از انحاء مبیع به بایع و ثمن به مشتری برگشته باشد . اگر مشتری ثمن را حاضر کرد که بدهد و بایع از اخذ آن امتناع نمود ، خیار فسخ نخواهد داشت . این خیار مخصوص بایع است و مشتری از جهت تاخیر در تسلیم مبیع این اختیار را ندارد . تسلیم بعضی ثمن یا دادن آن به کسی که حق قبض ندارد ، خیار بایع را ساقط نمی کند .
خیار رویت و تخلف وصف
هرگاه کسی مالی را ندیده و آن را فقط به وصف بخرد ، اگر بعد از دیدن دارای اوصافی ( که ذکر شده است ) نباشد ، مختار می شود که بیع را فسخ کند یا به همان نحو که هست قبول نماید . اگر بایع ، مبیع را ندیده ولی مشتری آن را دیده باشد و مبیع اوصافی که ذکر شده را نداشته باشد فقط بیع خیار فسخ خواهد داشت . هرگاه مشتری بعضی از مبیع را دیده و بعض دیگر را به وصف یا از روی نمونه خریده باشد و آن بعضی ، مطابق وصف یا نمونه نباشد ، می تواند تمام مبیع را رد یا تمام آن را قبول کند . هرگاه یکی از متبایعین مالی را سابقا دیده و به اعتماد درویت سابق ، معامله کند و بعد از رویت معلوم شود که مال مزبور اوصاف سابق را ندارد ، اختیار فسخ خواهد داشت .
خیار قراردادی
خیاری است ناشی از توافق طرفین که آن را خیار شرط نیز گویند عقدی که در آن شرط خیار شده آن را عقد خیار نامند .
خیار مختص
خیاری که در یک عقد فقط برای یک طرف معامله حاصل می شود .
خیار مشترک
خیاری که در یک عقد برای هر دو طرف معامله حاصل می شود مانند خیار مجلس ( در مقابل خیار مختص استعمال می شود . )
صاحب ( خیار )
کسی که خیار به نفع او مقرر شده است خواه متعامل باشد خواه قائم مقام قانونی او ( مانند وارث ) خواه شخص ثالث که به نفع او خیاری مقرر شده است .
خیار منجز
خیاری است کمه ابتدا مدت آن متصل به عقد باشد مانند خیار مجلس و خیار حیوان . در بعضی از خیارات ممکن است ابتداء مدت آن متصل به عقد نباشد .
خیار نقد
بیع اگر بشرط اداء ثمن در وقت معین باشد و در آن وقت ثمن داده نشود برای بایع خیار نقد حاصل می شود که از اقسام خیار شرط است .
خیار غبن
منظور از خیار غبن این است که فروشنده مال موضوع قراداد را به قیمتی بیشتر از نرخ روز یا نرخ معاملاتی بفروشد ؛ اگر این تفاوت قیمت زیاد باشد به آن غبن فاحش گویند .
هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد ، بعد از علم به غبن میتواند معامله را فسخ کند ؛ غبن در صورتی فاحش است که عرفا قابل مسامحه نباشد .
اگر مغبون در حین معامله عالم به قیمت عادله بوده است خیار فسخ نخواهد داشت ، در تعیین مقدار غبن شرایط معامله نیز باید منظور شود ، خیار غبن بعد از علم به غبن فوری است ، اگر کسی که طرف خود را مغبون کرده است تفاوت قیمت را بدهد ، خیار غبن ساقط نمی شود مگر اینکه مغبون به اخذ تفاوت قیمت راضی گردد .
خیار عیب
اگر بعد از معامله مشخص شود که مبیع ، معیوب بوده مشتری در قبول مبیع معیوب با اخذ ارش ( تفاوت جنس سالم و جنس معیوب ) یا فسخ معامله مختار است . خیار عیب وقتی برای مشتری ثابت می شود که عیب مخفی و موجود در حین عقد باشد .
منظور از عیب مخفی آن است که مشتری در زمان بیع ، عالم به آن نبوده است ، اعم از اینکه این عدم علم ناشی از آن باشد که عیب واقعا مستور بوده است یا اینکه ظاهر بوده ولی مشتری ملتفت آن نشده است عیبی که بعد از بیع و قبل از قبض در مبیع حادث شود در حکم عیب سابق است تشخیص عیب برحسب عرف و عادت است .
خیار تدلیس
تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود ؛ اگر بایع تدلیس نموده باشد ، مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت و همچنین آگر بایع نسبت به ثمن مشخصی فریب خورده باشد ، ( تدلیس مشتری ) حق فسخ خواهد داشت .
اولا ، موضوع مورد تدلیس باید عین باشد پس مغبون کردن طرف معامله ( ولو اینکه فریب متوجه قیمت است ) تدلیس به این معنی نیست ، ثانیا تدلیس کننده باید به موضوع مورد تدلیس صورتی بدهد که محرک طرف معامله در اقدام به معامله باشد ، یعنی اظهار صفت کمالی در موضوع مورد معامله نماید که آن موضوع فاقد آن صفت است ، پس اخفاء عیب از موارد اعمال خیار عیب است نه خیار تدلیس .
ارش
اگر قیمت حقیقی مبیع در حال بی عیبی و قیمت حقیقی آن در حال معیوبی توسط اهل خبره معین شود ، ارش به دست می آید . در صورت اختلاف بین اهل خبره ، حد وسط قیمت ها معتبر است و خیار عیب بعد از علم به آن فوری است . اگر بایع از عیوب مبیع ، تبری کرده باشد به اینکه عهده عیوب را از خود سلب کرده یا با تمام عیوب بفروشد ، مشتری در صورت ظهور عیب حق رجوع به بایع نخواهد داشت و اگر بایع از عیب خاصی تبری کرده باشد ، فقط نسبت به همان عیب حق مراجعه ندارد .