الان از بحرانیترین مرکز بیمارستان برایتان گزارش مینویسم. این بار میخواهم سیتیاسکن یک بیمار کرونایی را نشانتان دهم. به وضوح معلوم است که هر دو ریه، به طرز هولناکی درگیر است. شبیه انفجار بیروت میماند، نه در ساحل مدیترانه، که در حبابچههای نفسهای بیآشیانه. بیمار، مردی قویهیکل، بدون بیماری زمینهای، ورزشکار، با سبیلهایی پرپشت و مشکیست که یک محله از او حساب میبردند. و برای چنین لوطی بالابلندی افت داشته که ماسک بزند. و دلش به یاوههایی خوش بوده که کرونا دروغ قرن است و اگر نترسی، از مهلکه خواهی جَست. اینها را همسرش با بغض میگفت و به آدمهایی که این غلطها را در سر پر از بادِ شوهرش کرده بودند، لعنت میفرستاد. افسوس بیفایده بود و حالا مرد، با لولهای در نای، همچنان نایِ نفس کشیدن ندارد و آرام آرام دارد در باتلاقِ مخوفترین واقعیت قرن فرو میرود. و به داروی گرانقیمت رِمدسیویر هم پاسخ نداده است. متاسفم که اعلام کنم به احتمال زیاد پیش از طلوع آفتاب فردا، تمام. در حالی که میشد این گونه نشود و همسر جوان و دختر دوازده سالهاش را تنها نگذارد.
دکتر مصطفی جلالیفخر